یا حبیب من لا حبیب له

مامانش گفت: کلا ذهنش یه جورایی. 

همه باتفاق گفتیم ذهنش هیچ طوری نیست و‌اتفاقا خیلی خوب میگیره! 

باقی شاکی بودن از شل گرفتن هاشون و معتقد بودن مادر و دختر هیچ کدوم درس ها رو جدی نمی گیرن! دلم نمی خواست تو جمع بگن، حس کردم ناراحت شدن! اما تاثیرش این بود‌ که برای جلسه ی بعد با زینب کار کرده بودن و ضربش رو‌تا حدی حفظ شده بود.

از بچگی متعجب بودم که چرا بچه ها ریاضی دوست ندارن، و حالا وقتی زینب سوال رو حل می کنه و ذوق میکنه، خوشحال میشم که داره به زیاضی علاقه مند میشه!

یه کم کاری و تمرین نکردن، باعث شده بود زده بشه و فکر کنه استعدادش کمه. اتفاقی که تو خیلی مدارس می افته! و بچه های از لذت حل مساله محروم می مونند.

درس شیرین ریاضی :/

نمی ,رو ,ها ,درس ,تو ,حبیب ,شده بود ,کنه و ,و ذوق ,ذوق میکنه، ,می کنه

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مقالات و آزمون های برتر سال مدرسه ی خوب کباب پزهای تابشی واقعهٔ چکسلواکی ادبیات وبلاگی که شبیه آن بهشت گم شده است ایران پژوهی تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز؟ می‌کشم ناز یکی تا به همه ناز کنم …! شبنم سوالات ضمن خدمت